آدمی بعضی مواقع مطلبی می شنود و یا می خواند که نمی داند بخندد و یا بگرید. اما بعضا به تمام معنی یک کمدی تراژیک است. ماجرای خوجملی یکی از آنهاست.
آقای امان محمد خوجملی یک فعال سیاسی ترکمن است که خود را یک تحلیلگر سیاسی و اجتماعی می داند. مطالب و مسائلی هم که می نویسد در چارچوب اصلاح طلبان حکومت است. منتهی بسیار ساده، صریح و مشخص می نویسد. او نمی تواند همانند بسیاری دیگر در لفافه بپیچد. اما او طرفدار نظام است و برای اصلاح در چارچوب نظام تلاش می کند.
آقای خوجملی از سوی ماموران امنیتی حکومت در منطقه ترکمن صحرا به اتهام “تشویش اذهان عمومی و ضربه به امنیت ملی” ممنوع القلم می گردد. و بقول خودش “تعهد دادم که ننویسم تا آرامش و امنیت کشو بهم نخورد تا مسئولان در فضایی آرام بتوانند مشکلات خود را حل کنند.”
آدمی می ماند که چه گوید، دلار به ده هزارتومان می رسد، مانع تصویب قانون ضد پولشویی می شوند تا ایران هرچه بیشتر تحت محدودیت بانکی بین المللی قرار گیرد، فقر، بیکاری، فساد اخلاقی، اجتماعی و سیاسی همه جا را فراگرفته، گرانی بیداد می کند، خانواده ها از هم می پاشند، اختلاسهای میلیاردی و … آنموقع مقصر همه اینها می شود آقای خوجملی با نوشته هایش. یا جل الخالق!
معلوم نیست تعریف امنیت ملی و تشویش اذهان عمومی چیست. قدیم ها یک بازی بنام اویجیک بین بچه ها مرسوم بود، این رویکرد حکومت واقعا همان شده است. آقای خوجملی نه زری دارد و نه زوری، قلمی دارد و وبلاگی، به سهم خود و برغم خود تلاش برای بهبود اوضاع می کند. او بخشا به تطهیر حکومت نیز مینشیند.
امنیت ملی را کسانی بهم می زنند که قلم های امثال خوجملی ها را می شکنند و دهانشان را می دوزند تا دست غارتگران و مفسدان سیاسی، اقتصادی و اخلاقی محدود نشود و آفتاب بر پستوهای تاریک آنها نتابد. در واقع امثال خوجملی ها محافظان امنیت ملی هستند. امثال آقای خوجملی تشویش کنندکان اذهان عمومی نیستند، آنها تشویش کنندگان بارگاه مفسدان قدرت ، زر و خرافه هستند.
مسلما یکی از جرم های آقای خوجملی مبارزه فکری و قلمی اش با افکار داعشی و خرافاتی در منطقه است که خوشحال از این شکستن قلم و بسته شدن دهان خواهند بود.
تاکنون ژورنالیست های بسیاری به اتهام مشابه بازداشت و زندانی شده اند و برخی همانند بهشتی در زندان کشته شدند. اگر این روزنامه نگاران مخل امنیت ملی بودند مملکت تابحال گل و بلبل بود. اما این عبا آنچنان تارو پودش درآمده که از هر گوشه اش می چسبند آن گوشه دیگرش از عبا بیرون میزند. لازم نیست آقای خوجملی برای “ضد انقلاب خارج نشین” خوراک تبلیغاتی تهیه کند. آقای خوجملی را حداکثر چند ترکمن خارج نشین می شناسند. او به اطلاعات پیچیده و محرمانه ای دسترسی نداشت که با بیا ن آنها خوراک تبلیغاتی برای خارج از کشوری ها تهیه کند. او آنچه را که در جامعه جریان دارد بیان می کرد. همه اینها بهانه ای بیش نیست برای خفه کردن امثال خوجملی ها.
شکستن قلم آقای خوجملی ضربه ای برعلیه روند رشد آگاهی مردم و روشنفکران ترکمن صحرا است. اما این روند پیشرفت جامعه مدنی ایران توقف پذیر نیست.
خدایقلی