جعفر پیری در سال ۱۹۵۲ میلادی در ترکمن صحرا بدنیا آمد. سالیانی بعنوان معلم تدریس کرد. با اوج گیری جنبش ملی در ترکمن صحرا به جمع فعالین فرهنگی و سیاسی پیوست. در اعتلا و آگاهی بخشی جنبش سیاسی و اجتماعی ترکمن ها شرکت فعال داشت.
جعفر دوستی ساکت، آرام ولی با پشتکاری و صمیمیت بسیار بالا بود. او بدون هیچ ادعا و هیاهویی اما با تمام توان و آگاهی از فعالین جنبش در ترکمن صحرا بود.
پس از سرکوب جنبش ملی ترکمن ها و بعد از اینکه صادق خلخالی جلاد به یاری و همراهی برخی از مدعیان ترکمن به ترکمن صحرا آمد و به اعدام فعالین دستگیر شده پرداخت و بعد از آنکه نام جعفر نیز بعنوان محکوم به اعدام در برخی روزنامه های دولتی اعلام شد و بعد از چند ماه دربدری با داشتن همسر و فرزند مجبور به مهاجرت گردید.
در مهاجرت نیز نه بدنبال موقعیت تشکیلاتی و نه بدنبال مال و منال بود ولی همچنان با تمام توان در خدمت فعالیت های تشکیلاتی بود. جعفر در ادامه به لزوم تشکلهای مستقل اجتماعی و سیاسی ترکمن ها پی برده و بهمراه تنی چند از دوستان در این مسیر فعال شد.
آرام ، فروتن، بدون ادعا ولی پیوسته و با تمام توان و صمیمیت همچنان شیوه زندگی عادی و سیاسی او در خارج از کشور بود. اما او زندگی آرام و یکنواختی نداشت، با مشکلات زیادی از جمله مریضی طولانی دست و پنجه نرم کرد و در عین حال همچنان آرامش و صورت خندان خود را حفظ کرد. او بخاطر این خصوصیات در میان دوستان ترکمن و غیر ترکمن احترام بالایی را کسب کرده بود.
با جعفر جشن عروسیش را جشن گرفتیم ، جشن تولد فرزند اولش، مقصد را پایکوبی کردیم. جعفر نمونه یک انسان فداکار، مهربان و بدون ادعا بود.
گردش روزگار آنچنان روی خوش به جعفر عزیزمان نشان نداد.
جعفر عاشق انسان و انسانیت، آزادی، عدالت و دمکراسی بود، اما حاکمان حاکم بر ایران و اجل مانع تحقق آرزوهای شریف او شدند.
جعفر بعد از یک دوره بیماری سخت در دهم ژوئیه برابر با ۲۰ تیر در شهر برلین درگذشت و در هفدهم ژوئیه نیز با حضور جمع کثیری از دوستان و یارانش به خاک سپرده شد.
من تاکنون کمتر انسانی به صمیمت، صداقت و پاکیزگی او شناخته ام.
یاد او تا آخرین لحظات زندگیم در خاطرم خواهد ماند.
یادش گرامی باد!
آتیلا عمادی