متن سخنرانی سعید عزیزی
دبیر فدراسیون آذربایجانیها در سوئد در کنفرانس روز 24 ژانویه در پارلمان
کپنهاک
دوستان عزیز!
حظار محترم شرکت کننده در کنفرا نس. خانمها آقایان!بسیار خرسندم که
فرصتی دست داده تا کنار هم به بررسی مسئله و معضل ملیتها در ایران که از مهمترین
مسائل جامعه ایران است بپردازم.فرصت
را غنیمت شمرده از همه دستنکاران برنامه و از دولت و ملت دانمارک از دوستان
بسیار خوبم جناب دکتر مناف سببی و اقای شاهین استاجلو و سایر دوستانی که بدون
زحمت انها برگزاری این سمپوزیوم نا ممکن بود تشکر میکنم.در
این فرصت کوتاه تلاش خواهم کرد به اهمیت و وزن مبارزه مردم اذربایجان در پیش برد
مسئله دمکراتیک در ایران. چگونگی تدارک گسترده رژیم تهران برای مقابله با جنبش
ملی مردم اذربایجان و در نهایت به وظیفه سایر جریانات سیاسی در قبال این مبارزات
اشاره کنم.
مبارزات مردم اذربایجان برای بدست اوردن حقوق ملی خویش سابقه ای دیرینه دارد.
اذربایجان از دیر باز حداقل از زمان مشروطیت تا به امروز با داشتن فراز و نشیب
هایی در مبارزات خویش، همواره پیشتاز مبارزات ازادیخواهانه بوده و هست.
اذربایجان نه تنها برای حقوق ملی و مسلم خویش مبارزه کرده، بلکه همواره موتور
انقلابات مردمی، حرکتهای مترقی و ازادیخواهانه بوده است. امروز هم مردم
اذربایجان وهم مبارزان اذربایجانی یک فاکتور بسیار قوی و انکار ناپذیر در پیشبرد
مبارزه بر علیه ستم ملی در ایران می باشند.این
را فقط من و هم فکران من ادعا نمیکنند بلکه میزان تدارک رژیم ایران برای مقابله
با مبارزات مردم اذربایجان نشان دهنده وسعت این جنبش و میزان ترس رژیم ج ـ ا
از حرکت ملی مردم اذربایجان می باشد.در
سالی که گذشت جنبش ملی مردم اذربایجان رشد نسبتا خوب و کیفی داشته است میزان این
رشد رااز روی: درج و انتشار هزاران مقاله با کیفیت بالا، پیدایش چندین
سایت مربوط به مسئله ملی در اذربایجان، انتشار صدها جلد کتاب و نشریات، بالا رفتن
خواسته های ملی جامعه روشنفکری و ملی گرایان اذربایجانی، همایش سیاسی چندین صد
هزار نفری در قلعه بابک با کیفیت سیاسی بالاتر و کاملآ متفاوت از سالهای قبل،
نزدیکی بیشتر گرایشهای فکری مختلف در مسائل اذربایجان، تلاش های جدی برای تشکیل
احزاب ملی[علارغم مخالفت رژیم ج ـ ا] همه و همه نشان از پیشروی جنبش و رشد کیفی
ان در اذربایجان دارد.در
مقابل این سازماندهی جنبش ملی، رژیم ایران هم ساکت ننشسته، انها بی سابقه ترین
یورش ضد اذربایجانی را بر علیه مبارزان مردم ما بکار گرفته اند. ج ـ
ا بعد از قلع و قمع تقریبآ تمامی تشکلهای مخا لفان سیاسی در داخل کشور، تصور
باطلی داشت که به جزیره ارام ثبات و ارامش خواهد رسید. ولی افت موقت جنبش ملی که
بعد از سرکوبهای شدید حکومت در سالهای 84 ـ 1982 شروع شده بود، جای خویش را به
خیزشی دوباره در قالب توده ای داد و یورش دیگری را از طرف ج ـ ا شاهد شد.من در
اینجا به گوشه ای از شیوه و نوع سرکوبهای رژیم ایران بر علیه مردم اذربایجان
اشاره می کنم:حکومت
مرکزی ایران با وحشت از گردهمائی سالانه مردم اذربایجان در قلعه بابک امسال بیش
از سالهای پیش اقدام به پیشگیری برای شرکت مردم در همایش قعله بابک کرد. وضعیت
شبه حکومت نظامی در اذربایجان، بازداشت صدها نفر از فعالان ملی برای جلوگیری از
سازماندهی همایش قلعه بابک، ایجاد رعب و وحشت، بستن جادها، مصادره ابزار
هنرمندان و سایر مردم وانواع فشارهای دیگر، از جمله اقدامات قبل از برگزاری مراسم
قلعه بابک می باشد. طبق خبرهای موثق که ذکر جزئیات ان در اینجا به علت کمبود وقت
مقدور نیست، بیش از 300 نفراز فعالین شرکت کننده در مراسم قلعه بابک بعد از پایان
مراسم در شهرهای مختلف اذربایجان از تبریز، اورمیه، استارا، اردبیل، ماکو، سلماس،
خوی، عجب شیر، همدان گرفته تا شهرهای دیگر ایران از جمله تهران، کرج دستگیر کرده
و روانه بازداشتگاهها کرده اند که تعدادی از انها بعد از تحمل فشار و شکنجه روحی
و جسمی و با امضای تعهدنامه های اجباری مختلف ازاد شده اند ولی تعداد بسیار
زیادی از فعالان اذربایجانی همچنان در زندانها به سر می برند. از
نمونه های دیگر میتوان: توقیف نشریات ایلدیرم همدان، نشریه یول در تهران، باخیش
اورمیه، اویانیش اورمیه، آذر تبریز، اولدوز تبریز، شمس تبریزـ تبریز، امید
زنجان، اوای اردبیل، فضیلت اردبیل، چشمه اردبیل، ولایت قزوین، نامه قزوین و...
این لیست ادامه دارد.
دستگیری گسترده اعضای هئیت تحریریه، سر دبیران و روزنامه نگاران نشریات فوق نیز
همزمان صورت می گرفت.
اخرین اقدام زد ملی رژیم ج ـ ا بازداشت دوباره انصاف علی هدایت روزنامه نگار
ازادیخواه تبریز، به جرم واهی " اهانت به رهبری" می باشد. انها
اخیرآ حتی الفبای لاتینی اذربایجانی را هم ممنوع اعلام کردند، ولی نه همه
الفباهای لاتین، بلکه فقط الفبای زبان اذربایجانی ممنوع شد.من
بسیار کلی اوضاع سیاسی مردم اذربایجان و اقدامات نیروهای سر کوبگر را در اینجا
توضیح دادم، حالا بحث بر سر این است که ایا اپوزسیون رژیم ایران که به ادعای خود
برای دمکراسی در ایران مبارزه می کند خود را مؤظف می داند که در مقابل این دو صف
ارائی موضع بگیرد یا نه؟طبق
منشور حقوق بشر سازمان ملل، برخورداری از حقوق ملی خویش ، اموزش به زبان مادری،
اداره کشور به دست خود ساکنان ان و حق تعیین سر نوشت خود، از حقوق اولیه هر انسان
می باشد.
جریانات و گروههاهی ایرانی مخالف جمهوری اسلامی نمی توانند در برابر این خواستها
که خواست نه تنها بیش از 30 درصد مردم ترک زبان ساکن ایران است بلکه در مجموع
خواست بیش از 70 درصد مردم این کشور را تشکیل می دهند، بی تفاوت باشند، ادامه وضع
کنونی ، شیوه اداره کشور و حاکمیت بر مردم غیر فارس به شکل کنونی به هیچ وجه
خوانائی با موازین انسانی و عقلانی ندارد. بنابراین نفی وجود ستم ملی در ایران
تنها کار حل ان را مشکل خواهد نمود. انتظار می رود نیروها و جریانات فارس این
واقعیت را که در ایران چندین ملت با زبان و فرهنگ و احتیاجات ملی متفاوت زندگی می
کنند را قبول کنند باید پذیرفته شود که یک نفر یک رأی است، همه شهروندان از حقوق
فرهنگی سیاسی یکسان برخوردارند، ازادی احزاب، تشکل ، بیان و قلم برای مردم غیر
فارس به همان اندازه ضروری است که برای جریانات فارس زبان. برای زبانهای متفاوت
در حیات جامعه شرایط مساوی باید برقرار باشد، اداره جامعه به دست مردم ان دیار
باشد.اگر
پاراگراف فوق را از منشور و برنامه سیاسی هر جریان سیاسی حذف کنید این جریان و
تشکل به یک جریان غیر دمکراتیک و تقریبآ فاشیستی مشابهت خواهد داشت تا به یک
جریان دموکراتیک.
بنابراین برای زیستن در کنار هم یک راه بیش نیست و ان هم قبول همدیگر، تحمل
یکدیگر، احترام به متقابل به حقوق همدیگر و مهمتر از هر چیز احترام به رأی مردم
برای تعیین سرنوشت خویش.بیش
از هفتاد درصد مردم ساکن ایران غیر فارس می باشند، بدون ازادی بیش از هفتاد
درصد از مردم ساکن ایران از قید و بند و اسارت شؤنیسم، بدون برسمیت شناختن حقوق
اکثریت جامعه [نه اینکه بعضی ها به غلط این هفتاددرصد غیر فارس را اقلیت های قومی
می نامند] بدون حقوق برابر برای تک تک افراد جامعه، بنیان گذاری یک جامعه
دمکراتیک توهمی بیش نیست. حل
این معضل و مشکل بزرگ جامعه را به فردای سرنکونی ج ـ ا موکول کردن به معنی عدم
اعتقاد به مبارزه بر علیه این شونیسم موجود است.چون
بدین ترتیب باید حقوق زنان، مبارزه برای دستمزد کارگران، مبارزه بر علیه اعدام و
سنگسار و ازادی زندانیان سیاسی، مبارزات صنفی و حتی بعضی از خواسته های سیاسی
را که در چارچوب رژیم ایران پیش برده می شود را هم باید به فردای سرنگونی رژیم
ج ـ ا موکول کرد.نه ،
به نظر من فردا دیر است و مبارزه برای حقوق ملی اکثر ملتهای ساکن ایران را باید
از امروز شروع کرد. بدون ازادی فرد ازادی جامعه ممکن نیست.
دوستان عزیز، من با اینکه دبیر فدراسیون اذربایجانیها در سوئد هستم و این سخنان
قطعآ مورد تائید خیلی از اعضای فدراسیون می باشد ولی شاید تامین کننده نظر اکثر و
یا همه دوستان ما نباشند با
آرزوی پیروزی ملتهای تحت ستم!با
تشکر از وقتی که در اختیار من گذاشتید. از
دقت شما متشکرم
سعید عزیزی
کپنهاک 24 ژانویه 2004